از گنهِ دم به دمم آتش طوفنده شدم
هم شدم از توبه خجل، هم زتو شرمنده شدم
صاحب من! خالق من! داور من! ياور من!
حيف تو را داشتم و غير تو را بنده شدم
شعله اي از نار بُدم شاخه اي از خار بُدم
با نظر رحمت تو باغ گل از خنده شدم
قطره بُدم بحر شدم ذره بُدم مهر شدم
بلکه درخشنده تر از مِهر درخشنده شدم
وصل تو شد عزت من هجر تو شد ذلت من
با تو سرافراز ولي بي تو سرافکنده شدم
واي بر اين بندگي ام مرگ بر اين زندگي ام
مردة يک عمرم و در خاک لحد زنده شدم
بار خدايا کرمي از يم اخلاص نمي
کز شرر عُجب و ريا آتش سوزنده شدم
سيل گنه برد مرا بحر بلا خورد مرا
واي که من غرق در اين بحر خروشنده شدم
خاک قدوم ولي ام "ميثم" دار علي ام
با نفس شير خدا زنده و پاينده شدم